فرهنگ اسلام ازنگاه تاریخ
پيامبرمدينه
پيامبر پس از سه چهار روز گذشتن از منازل بين راه به قبيله بني سالم بن عوف رسيد و به محض پياده شدن بيوه
زني آمد و وسايلش را به خانه برد و پيامبر چند روزي در ميان آن قبيله بماند تا علي و همراهان به او رسيدند ودر
روز جمعه اولين نماز جمعه را در آن محل خواندكه مسجدي به نام (قبا) در آنجا بعداً ساخته شده است.و پس از
آن رهسپار يثرب شد. مردمان قبيله اوس و خزرج كه بعدها انصارناميده شدند مشتا قانه دريثرب كه به محض ورود
پيامبر مدينه النبي نام گرفت منتظررسيدن پيام آور الهي بود ند و هركس دوست داشت تا پيامبر به خانه ي او
بيايد و دل توي دلشان نبود كه پيامبر كدام خانه را براي سكونت انتخاب مي كند وهر روز ازيثرب خارج شده
و در جنوب آن مجتمع بودند و شب ها به خانه مي آمدند تا آنكه يكي از روزها پيامبر از دور نمايان شد ويا آن كه
فردي يهودي كه از جنوب مي آمد به منتظران گفت منتظر او كه هستيد درهمين نزديكي بود و مي آمد. كه هلهله ي
شادي جمعيت را فرا گرفت و دوان دوان رفتند تا به پيامبر رسيده و او را در ميان گرفتند و هركس تقاضا مي
كرد تا پيامبر خدا را به خانه ببرد و متقاضيان عاشق كه بناي فخر فروشي داشتند تا داخل شدن به يثرب التماس
مي نمودند. و پيامبرپس از ورود به يثرب بخاطر اين كه به كسي بر نخورد و موجب برتري شخصي بر ديگران نشود در
اين همه تقاضا اين كار را واگذار كرد به شترش كه هر كجا خوابيد . همانجا خواهد بود و افسار شتر را به گردن آن
انداخت و شتر رفت تا در زميني كه معلوم شد از آن دو يتيم به نام هاي سهل و سهيل است و بعد ها در همين
زمين مسجدالنبي ساخته شد زانو زد و خوابيد وپس از مكث كوتاهي دوباره بلند شد و چند قدمي رفت و نگاهي به
عقب انداخت و دوباره بازگشت و همانجا زانو زده و خوابيد و پيامبر پياده شد. و ابو ايوب بني نجار از
20
فرصت استفاده كرده وسايل پيامبر را به خانه برد واهالي قبايل اوس و خزرج تقاضاي رفتن به خانه ي خود مي
كردند كه پيامبر فرمود مرد جايي مي رود كه وسايلش رفته است چه كسي وسايل مرا به خانه برده است و گفتند ابو
ايوب و به خانه ي او رفت و تا ساختن خانه اش در آنجا بماند. پيامبر پس از حضور در مدينه به تحكيم استحكامات
دفاعي انساني و عقيدتي پرداخت از جمله اين كه در يك جلسه ي عمومي توسط پيامبر هركدام از مهاجرين برادر
يكي از انصار خوانده شدند و تا مدتها كه خود صاحب خانه و كاشانه شدند در خانه ي انصار زندگي مي كردند. (اهالي
از مكه آمده را مهاجر و افراد ياري دهنده ي اهل مدينه را انصار مي ناميدند.)در اين جلسه بود كه وقتي هركدام از
مهاجرين برادر يكي از انصار خوانده شد. علي (عليه السلام) تنها ماند و بسيار ناراحت شدند و از پيامبر خدا سؤال
كردند كه براي من برادري معين نفرمودي و پيامبر فرمود: كه تو در دنيا و آخرت برادرو وصي و جانشين من
هستي و نزد من مي ماني. (از ابن عباس روايت كرده اندكه: پيمبر خدا به روز دوشنبه تولد يافت و به روز
دوشنبه حجرالاسود بجا نهاد و روز دوشنبه مبعوث به پيامبري شد و روز دو شنبه به قصد هجرت از مكه برون شد. و
روز دوشنبه به مدينه وارد شد و به روز دو شنبه از جهان در گذشت . (تاريخ طبري ج 3) و اين كه مسلمانان در
مدينه النبي ابتدا به سمت بيت المقدس نماز مي گزاردند و يهود بر آنها ايراد مي گرفت كه بر قبله ي ما نماز مي
گزاريد كه پيامبر سخت در انتظار تغيير قبله به سوي كعبه بود كه با آمدن آيتي از خداوند ،پيامبر از سمت بيت
المقدس به سمت كعبه بازگشت.(بقره - 144) و نيش زدن يهود در اين مورد پايان يافت امّا بعدها مي گفتند
كه پيامبر جاي قبله اش بلد نبوده و ما او را آگاه كرده ايم در واقع به هر راهي كه بروي افراد منافق و مريض
يك عيبي روي آن خواهند گذاشت. فرهنگ رمضان و روزه دار شدن كه عبادتي براي تقويت روحيه
معنوي و رسيدگي به
21
بهداشت جسم است ، ارمغان ديگر پيامبر از جانب خدا براي يارانش در مدينه بود .بستن پيمان عدم
جنگ و همزيستي مسالمت آميز با گروهاي سه گانه يهود (بني قينقاع -بني قريظه –بني نظير ) از وظايف
حكومت اسلامي بود كه پيامبر انجام داد.هرچند اهالي يهود كه تحمل رشد اسلام را نداشتند يكي پس از ديگري
پيمان شكني كرده و مجبور شدند قلعه هاي خود را رها و راهي شام و خيبر شوند.(تاريخ اسلام دكترشهيدي ) متحد
كردن دو قبيله اوس و خزرج كه سال ها با هم زد و خورد داشتند از برنامه هاي پيامبر در مدينه بودكه تا مدتها كه
يهود در مدينه ساكن بودند به اين دو قبيله نيش مي زدند كه شما در گذشته همديگر را مي كشتيد و حالا چه شده كه برادر
يكديگر شده ايد و آنها مي گفتند اينها از ثمره ي دين خدا و پيامبرش مي باشد. و بعد از آن سند رسمي حكومت
اسلامي كه اولين سند نوشته شده در اسلام است . بوسيله املاي پيامبر و كتابت ديگران نوشته شد. كه در آن
چگونگي روابط مسلمانان و اموال آنان و همسايگي باهم و رعايت ارزشهاي مسلمين و فراموش كردن رسم
جاهلي كه يكي از آن زنده به گور كردن دختران و ديگر بت پرستي بود .مطرح شده از جمله كارهايي بود كه پيامبر
پس ازورودش براي تحكيم وحدت مسلمان انصار و مهاجر انجام داد.وپس از آن به اين فكر افتاد كه
مهاجرين از مكه آمده در تنگناي اقتصادي هستند و قريشيان مكه كه اموال مهاجرين را تصرف كرده اند خيلي
راحت از كنار مدينه عبور كرده و به سمت شام رفته و به مكه بر مي گشتند و با اموال آنها در راحتي و آسايش زندگي
مي كردند . به همين خاطر از سال دوم هجري بود كه گروه هايي از مهاجرين مأمور دنبال كردن كاروان قريش
شدند. اولين گروه به فرماندهي حمزه ابن عبدالمطلب كه با پرچم سفيدي بودند به راه قريش رفتند كه اين واقعه
بدون درگيري سپري شد و مهاجرين بازگشتند. وگروه ديگري دوباره به فرماندهي عبيده بن حارث رفتند كه
اين ها هم پرچم سفيد
22